تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟