همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟