چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که تیغ تیز میدان میدهد سَیّاس را برهان
دوباره سهم زینب کرده غم، بیمارداری را
دل خون را، نگاه مضطرب را، بیقراری را
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها