به رگبارِ ستم بستند، در باغِ حرم «دین» را
به خون خویش آغشتند چندین مرغ آمین را
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
بین غم آسمان و حسرت صحرا
ماه دمیدهست و رود غرق تماشا
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
ای چشمههای نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم