به رگبارِ ستم بستند، در باغِ حرم «دین» را
به خون خویش آغشتند چندین مرغ آمین را
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
بین غم آسمان و حسرت صحرا
ماه دمیدهست و رود غرق تماشا
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
ای چشمههای نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم