همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر