سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما