گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم