بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟