بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود