دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود