قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
آیینه شدهست دم به دم حیرتیات
گشته سپر حسین، خوش غیرتیات
دنبال چهای؟ ای دل در دام ِ فریب!
از کربوبلا تو را همین نکته نصیب:
«والفجر»: سر حسین یک روز به نی...
«والعصر»: نمیرسند این قوم به ری...
باز این چه شورش است، مگر محشر آمده
خورشید سر برهنه به صحرا در آمده
پیراهنت از بهار عطرآگینتر
داغت ز تمام داغها سنگینتر