ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش