مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو