به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت