گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت