دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد