تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد