در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد