خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت