هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت