صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا