شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد