تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت