جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت