بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من