شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها