تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم