وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه