ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید