الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...