کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش