خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش