رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی