چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم