شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم