قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم