تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد