بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است