چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم