تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم