پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم