ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید