ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم