پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد