پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...