پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...