چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش