ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
سلام ای طبیب طبیبان سلام
سلام ای غریب غریبان سلام
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن