چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم